جدول جو
جدول جو

معنی خصم شکن - جستجوی لغت در جدول جو

خصم شکن
(پَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
دشمن کش. فاتح. غالب. دشمن از بین برنده. خصم افکن:
چو جام گیرد بدره ده است و بنده نواز
چو تیغ گیرد گردافکن است و خصم شکن.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
خصم شکن
فاتح، غالب، دشمن شکن
تصویری از خصم شکن
تصویر خصم شکن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستم شکن
تصویر ستم شکن
کسی که مانع ظلم و ستم شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صف شکن
تصویر صف شکن
صفدر، کنایه از دلیر، دلاور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خام شدن
تصویر خام شدن
کنایه از غافل شدن، فریب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ رِ تَ / تِ کَ / کِ دَ)
شاد شدن. خوش شدن:
مخرام و مشو خرم از اقبال و زمانه
زیرا که نشد وقف تو این مرکز غبرا.
ناصرخسرو.
مبادا که فردا بخون منش
بگیرند و خرم شود دشمنش.
سعدی (بوستان).
هرگز به پنجروزه حیات گذشتنی
خرم کسی شود مگر از موت غافلی ؟
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بت شکن. شکننده بت:
محمود سومنات گشای صنم شکن
از غرو سی گزی بسنان زره گزار.
سوزنی.
رجوع به صنم شود
لغت نامه دهخدا
(نِ زَ)
کنایه از عادل. (آنندراج). کسی که دفع ظلم کند:
زهی ستم شکنی کز حلاوت عدلت
دهان راحت کون و مکان شود شیرین.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ سِ پُ اَ تَ)
دشمن کش. از بین برندۀ خصم. دشمن انداز
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ دَ)
بی خایه شدن. خواجه شدن:
هست از پی نشست خاصت
امید خصی شدن سران را.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ گَ تَ)
اغفال شدن. فریب خوردن. چون: ’خام فلانی شدم’ و ’در این مطلب خام شدم’. مطاوعۀ خام کردن، خام شدن معده. وخم گشتن آن. وخامت پیدا کردن آن. وخیم گردیدن آن، خام شدن کار، وخیم شدن آن. رو به وخامت نهادن آن:
در طلبت کار من خام شد از دست هجر
چون سگ پاسوخته دربدرم لاجرم.
خاقانی.
و گر دیگ معده نجوشد طعام
تن نازنین را شود کار خام.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
بفرجام رسیدن. به انتها رسیدن. پایان یافتن. تمام گشتن:
در این ایام شد ختم سخن بر نامۀ صائب
مسلم بود گرزین پیش بر سعدی شکرخایی.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از صف شکن
تصویر صف شکن
در هم شکستن صف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنم شکن
تصویر صنم شکن
شکننده بت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم شکن
تصویر ستم شکن
آنکه ظلم و ستم را از بین ببرد عادل دادگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصم افکن
تصویر خصم افکن
دشمن افکن دشمن شکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرم شدن
تصویر خرم شدن
شاد و خوش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختم شدن
تصویر ختم شدن
انجام شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
دشمن شکن، عدوسوز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فریب خوردن، گول خوردن، اغفال شدن، غافل شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
Bend, Stoop
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
se pencher
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
сгибаться , наклоняться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
sich bücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
згинати , нахилятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
zginać, schylać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
弯曲 , 弯腰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
dobrar, curvar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
piegarsi, chinarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
doblarse, agacharse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
buigen, bukken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
โน้มตัว , ก้มลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
membungkuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
झुकना , झुकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خم شدن
تصویر خم شدن
להתכופף
دیکشنری فارسی به عبری